نباید که فراموش کنی همه چیز ها
عطر صورتم را
گرمی دستانم را
نباید فراموش کنی که تنها من بودم که
در تمام آن ساعت ها
دستانت را می فشردم
و تو
کنار می زدی موهایم را
از روی صورتت
دست میکشیدی به گونه هایم
و صدایت را به گوش هایم نوید می دادی
دکمه های آغوشت را باز می کردم
گوش می سپردم به نجوای قلبت
صدای قلب تو
و موهای مجعد من
صدای نفس هایمان
تنها کلامی بود
که بینمان مبادله می شد
نظرات شما عزیزان: